من امشب از تو دورم اما از غم ها رهایم
من امشب عهد بستم که از بی عشقی و بی تو زیستن جدایم
من امشب در گیر فکری بی انتهایم
من امشب یاری می خواهم که آیا بمانم یا نه؟؟؟!!!
و من تو را خواهم زیست و شبهای تنهاییم را به خدا سوگند با یاد تو قسمت خواهم کرد
با یاد تو ، خاطراتت ، صدایت و عشقت که از گذشته تا کنون و باز به خدا سوگند تا ابد با من خواهد ماند
من از امشب تا همیشه با تو و با یاد تو تنهایم
|
بی تو شوریدگی چنان سرد است که به بیزاری اش نمی ارزد
بی تو عمر چنان پر از درد است که به بیماری اش نمی ارزد
بی تو ساغر به گردش اوردن نه سروری نه حال میبخشد
بی تو مستی به جای بی خبری پای تا سر ملال میبخشد
بی تو سیر و سفر به باغ و بهشت خیمه بردن به شوره زاران است
بی تو در بین جمع بنشستن سر نهادن به کوهساران است
بی تو خواب نشاط اور همچون سنگی به سینه سنگین است
بی تو هر گونه لذت و عیشی چون اجل در کنار بالین است
بی تو باد حیات بخش بهار روح کش تر از ابر پاییز است
بی تو لبخند هر شکوفه به باغ چون سکوت خزان غم انگیز است
بی تو هر گونه شعر و سازی داستان گوی نامردی هاست
بی تو هر بانگ مرغ خوش خوانی خبر شوم و مرگ شادی هاست
بی تو هر خنده های محنت بار گل بی بوی یاس پیوندی است
بی تو در بزم اهل دل رفتن خود فریبی است به شوق بی خبری
بی تو هر شعری که به زبان اید سرگذشتی ز بدی و درد است
تا به چشمت کسی نظر نکند خبر از حال من کجا دارد
بکن آزارم انچه بتوانی دل من هم بدان خدایی دارد
|
سلام به همه دوستانی که به وبلاگ ما سر زدن.
منو هانیه جون تصمیم داریم این وبلاگ رو تا اونجا که میتونیم پیش ببریم و امیدوارم بتونیم وبلاگ خوبی رو راه اندازی کنیم و بتونیم دوستای خوبی پیدا کنیم
|
هفت بار روح خویش را تحقیر کردم . اولین بار زمانی بود که برای رسیدن به بلند مرتبگی ، خود را فروتن نشان میداد.دومین بار آن هنگام که در مقابل فلج ها می لنگید.سومین بار ، آن زمان که در انتخاب خویش بین آسان و سخت ، آسان را برگزید.چهارمین بار وقتی مرتکب گناهی شدو به خویش تسلی دادکه دیگران هم گناه می کنند.پنجمین بار آنگاه که به دلیل ضعف و ناتوانی از کاری سرباز زد و صبر را ، حمل بر قدرت و توانایی اش دانست.ششمین بار ، زمانی که چهره ای زشت را تحقیر کرد ، در حالی که نمیدانست آن چهره یکی از نقابهای خودش می باشد.و هفتمین بار ...وقتی که زبان به مدح و ستایش گشود و انگاشت که فضیلت است
|